غزلخانه
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو | غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن به شدت دوست دارم این مدل بندهنوازی را تمام پارهخط های تنم را قطع کن با وصل براندازیم این قانون خط های موازی را فقط تو میتوانی قاتل یک شهر باشی، بعد به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را دهان دائمالخمرِ خُمت را بستهتر کن باز بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را مرتضی خدایگان نوع مطلب : مرتضی خدایگان، برچسب ها : اشعار مرتضی خدایگان، لینک های مرتبط : سه شنبه 26 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد درباره وبلاگ ![]() کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است آسمانی در میان ابرهای عابرم چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام در دل خود مومنم ، در چشم مردم کافرم ...... فقط دعا می کنم همانطور که احساس می کنم فکر کنم فقط دعا می کنم همانطور که فکر می کنم بنویسم فقط دعا می کنم همانطور که می نویسم فهمیده شود ...... غزلخانه در فیسبوک: http://www.facebook.com/ghazalkhane ghazalkhane_ch@ مدیر وبلاگ : محمد آل احمد مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان صفحات جانبی برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
موسیقی قطعه اول : Slow Dance
اثر : Chris Spheeris
آلبوم : Adagio
قطعه دوم : Nothing Else Matters
کاری از : گروه Apocalyptica
آلبوم : Inquisition Symphony
|
|
بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را