غزلخانه
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو | غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
ای مردمان بگویید آرام جان من کو نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس در بوستان شادی هرکس به چیدن گل جانان من سفر کرد با او برفت جانم هرچند در کمینه نامه همی نیرزم هرکس به خان و مانی دارند مهربانی اوحدالدین محمد انوری نوع مطلب : محمد انوری، برچسب ها : اشعار انوری، لینک های مرتبط : پنجشنبه 16 شهریور 1391 :: نویسنده : محمد آل احمد شنبه 18 شهریور 1391 22:42
![]() برگ ریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت ما از تو شعر گفتیم دل انارها خون شد حالا رگبارهایت را تند تر کرده ای می خواهی به زمستان برسی لطفا تا شعرهایمان دم بکشد کمی دیگر پاییز باش ...................................................... محمد آل احمدسپاس شنبه 18 شهریور 1391 14:46
![]() وبلاگ زیبایی دارید من که همیشه شعراشو می خونم موفق باشید ![]() ![]() محمد آل احمدسپاسگزارم از حضورتون جمعه 17 شهریور 1391 22:27
![]() انارهای باغچه رسیدهاند؛
تركخورده و رها، میان دستان سرد باد! با سبد مهر بیا و از سر شاخههای عریان، تمام دانههای سرمازده و تبدار را، بچین! برایم کمی انار بیاور! از انارهای باغ خودت، دنیا کثیف کرده خونم را... محمد آل احمدتو را در مثنوی پیدا نکردم حضور دیگری پیدا نکردم سرودم هر غزل تنها تو بودی برایت ثانوی پیدا نکردم سپاس از حضورتون جمعه 17 شهریور 1391 19:32
![]() نیمه شب نجوا کنان در گوش هم
راه افتـــــادیم دوشـــا دوش هم ساحل و ماه و سکوت نیمه شب شاخه ها سر برده در آغوش هم جیر جیرکهـای شب خوان یکصـدا مست از غوغای نوشا نوش هـم موجها غرق تماشامـــــان شـدند تـــا که بـــالا آمــدند از دوش هـم قرص ماه از آسمـــان مبهوت مـا مـا رها از خویشتن مدهوش هـم بسته شد عهدی میان ما ؛ زدیم مُهر مهری بر لب خــاموش هـــم سایه های ما به هم محرم شدند بی صــدا رفتند در آغــــوش هـم جمعه 17 شهریور 1391 16:09
![]() اون عکسی که گذاشتین تو درباره وب خیلی زیباست و به وبلاگ خیلی میاد
محمد آل احمدسپاس از حضور و توجه شما پنجشنبه 16 شهریور 1391 20:37
![]() سلام
ممنون ازین پستی كه گذاشتی این شعر برام نوستالژی خیلی خاص داره حس زنی روبه ساحل در انتظار دیدار یارش در حالی كه موج اشكهاش به موجهای سنگین دریا طعنه می زنه... شاد باشی محمد آل احمدسلام ممنون از حضورتون درباره وبلاگ ![]() کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است آسمانی در میان ابرهای عابرم چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام در دل خود مومنم ، در چشم مردم کافرم ...... فقط دعا می کنم همانطور که احساس می کنم فکر کنم فقط دعا می کنم همانطور که فکر می کنم بنویسم فقط دعا می کنم همانطور که می نویسم فهمیده شود ...... غزلخانه در فیسبوک: http://www.facebook.com/ghazalkhane ghazalkhane_ch@ مدیر وبلاگ : محمد آل احمد مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان صفحات جانبی برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
موسیقی قطعه اول : Slow Dance
اثر : Chris Spheeris
آلبوم : Adagio
قطعه دوم : Nothing Else Matters
کاری از : گروه Apocalyptica
آلبوم : Inquisition Symphony
|
|